جدول جو
جدول جو

معنی رأس البئر - جستجوی لغت در جدول جو

رأس البئر
(رَءْ سُلْ بِءْرْ)
دماغه ای است واقع در ساحل خاوری افریقا و 73هزارگزی جنوب باب المندب. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَءْ سُلْ کُ)
دجال است، شیطان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُلْ قِ)
اثافی، نام چند ستاره است مقابل رأس القدر. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُلْ)
سر موش است چون خشک کنند و بسوزند و خرد بکوبند نیک، و با عسل بیامیزند و بر داءالثعلب طلا کنند نافع بود. (اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُسْ سُ)
نام محلی است در سمرقند در گذر رود سغد که ورغسر نیز نامیده میشد. (از احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 95 و 133)
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُدْ دَ)
ابن اعرابی گفته است: بمردی گفته میشود که بیارانش ریاست داشته باشد. رئیس رهبانان دیر. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُدْ دَ)
دماغه ای است درساحل شمالی سرزمین فارس و 60هزارگزی مصب رود ملویه و بواسطۀ داشتن سنگپاره های بزرگ در نزدیکی ساحل، برای کشتیها خطر بزرگی دارد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُلْ جَبْ با)
اصطلاح فلکی. رأس الجوزاء. آن هقعه است نزد منجمان. (از صور الکواکب ص 286). و رجوع به رأس الجوزاء شود
لغت نامه دهخدا
(رَءْ سُلْ بَ / بَ غَ)
نام سکه کن و ضرّاب یهودی است از عجم، درهم شرعی را سکه زد و بنام وی بغلیه نامیده شده و آن به وزن یک مثقال طلاست. (از النقود العربیه ص 22)
لقب جالینوس طبیب و آن غیر از جالینوس طبیب معروف است. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا